مقاله: مدل‌های ذهنی: چگونه مغزمان را پرورش دهیم تا با روش‌های نو بیندیشد

مقاله

مدل‌های ذهنی: چگونه مغزمان را پرورش دهیم تا با روش‌های نو بیندیشد


نویسنده: جیمز کِلِر
مترجم: مریم زارع مهرجردی

مرجع:jamesclear.com


شما می توانید مغزتان را جوری تربیت کنید که بهتر فکر کند. یکی از بهترین روش ها گسترش دادن مدل‌های ذهنی ای است که شما برای فکر کردن از آن استفاده می کنید.خوب من الان با یک داستان به شما می گویم که منظورم چیست.
اولین باری که من متوجه شدم که مدل ذهنی چیست و چقدر می تواند مفید باشد وقتی بود که داستان مربوط به ریچارد فاینمن، فیزیک دان مشهور،را می‌خواندم. فاینمن مدرک کارشناسی خود را از مؤسسه فن‌آوری ماساچوست و دکترا خود را از پرینستون دریافت کرده است.تا آن زمان برای به راحتی قبول شدن در گروه ریاضی و حل مسائلی که دانشجویان ممتاز نمی توانستند حل کنند شهرتی به هم زده بود.
وقتی دیگران از او می پرسیدند که چطور این کار را می کند او می گفت که برگ برنده ‌اش هوش او نیست بلکه یک ترفند است که از دبیرستان یاد گرفته است. فاینمن می گوید یک روز معلم فیزیکمان از من خواست که بعد از کلاس در مدرسه بمانم و به من یک چالش داد.
معلم صدایش زد و گفت: «فاینمن ، تو خیلی سر کلاس حرف می‌زنی و سر و صدا می‌کنی‌ من می‌دانم چرا حوصله‌ات سر رفته پس بیا این کتاب را بگیر و پشت به کلاس این گوشه بخونش و وقتی هرآنچه در این کتاب است را یاد گرفتی می تونی برگردی و دوباره حرف بزنی.»
پس هر روز فاینمن باید پشت به کلاس می‌نشست و آن کتاب را می‌خواند- ریاضیات پیشرفته نوشته وودز – درحالیکه بقیه کلاس همان درس‌های روتین را می‌خواندند. مطالعه این کتاب قدیمی ریاضی باعث شد که فاینمن مجموعه مدل‌های ذهنی‌اش را گسترش بدهد.
فاینمن نوشت:«آن کتاب نشان می داد که چگونه ازمؤلفه‌های زیر انتگرال مشتق بگیریم. معلوم بود کتابی است که در خیلی دانشگاه‌ها تدریس نمی‌شود و روی آن تأکید نمی‌کنند. اما من استفاده از آن روش را یادگرفتم و از آن ابزار لعنتی بارها و بارها استفاده کردم. در نتیجه چون این کتاب را خودآموز یاد گرفته بودم روش‌های عجیب و غریبی برای حل انتگرال پیدا کرده بودم.»
نتیجه این بود که وقتی دانشجویان MIT یا پیرینستون در حل یک انتگرال دچار مشکل می‌شدند سراغ او می‌آمدند، این به خاطر این بود که آن‌ها با روش‌های استانداردی که در مدرسه یاد گرفته بودند ، اگر یک نمونه از انتگرال مسیری بود ویا اگر یک نمونه از گسترده‌سازی ساده سری بود، می‌توانستند حلش کنند ولی روش‌های متفاوت دیگر را بلد نبودند. پس من جلو رفتم و از مؤلفه‌های زیر انتگرال مشتق گرفتم و این اغلب اوقات جواب می‌داد. پس من به حل انتگرال‌های حل نشدنی مشهور شدم فقط به این خاطر که جعبه ابزار من با دیگران متفاوت بود و آنها قبل از اینکه به من مراجعه کنند تا مسئله‌شان را حل کنم از تمامی ابزارهایی که داشتند استفاده کرده بودند.
هر دانشجوی دکترای پیرینستون ممتاز است . وجه تمایز فاینمن از همکلاسی‌هایش واقعاً میزان هوش او نبود بلکه روشی بود که با آن مسئله را می‌دید. فاینمن مجموعه گسترده‌تری از مدل‌های ذهنی داشت.

 

مدل ذهنی چیست؟

مدل ذهنی تعریفی است از چگونگی کارکردن  اشیاء. آن مفهوم، چهارچوب یا جهان بینی است که شما در ذهنتان دارید و با کمک آن جهان را تفسیر می‌کنید و روابط بین چیزها را درک می‌کنید. مدل‌های ذهنی در باورهای عمیق ما در رابطه با اینکه جهان چگونه کار می‌کند قرار دارند.
به طور مثال، عرضه و تقاضا یک مدل ذهنی است که به ما کمک می‌کند تا بفهمیم چگونه اقتصاد کار می‌کند. تئوری بازی یک مدل ذهنی است که به کمک آن می‌فهمیم که روابط و اعتماد بین آدم‌ها چگونه است. بی‌نظمی یک مدل ذهنی برای فهمیدن بی‌نظمی و خراب شدن است.
مدل‌های ذهنی ادراک و رفتار شما را هدایت می‌کنند. آنها ابزار تفکری هستند که شما با استفاده از آنها زندگی را می‌فهمید، تصمیم می‌گیرید و مسائل را حل می‌کنید. یاد گرفتن یک مدل ذهنی جدید به شما یک روش جدید برای دیدن جهان می دهد – مثل فاینمن که تکنیک های جدید ریاضی را یاد گرفته بود.
مدل‌های ذهنی ناقصند ولی مفیدند. هیچ مدل ذهنی منحصر به فردی از فیزیک و مهندسی وجود ندارد که به طور مثال یک توضیح بی عیب و نقصی از کل جهان  ارائه دهد ولی بهترین مدل‌های ذهنی از آن اصولی است که به ما اجازه می‌دهد که پل‌ها و جاده‌ها را بسازیم، در تکنولوژی پیشرفت و حتی به فضا سفر کنیم. همانطور که مورخ یووال نوح هاری بیان می‌کند«دانشمندان به طور کلی معتقدند که هیج تئوری صد در صد صحیح نیست. بنابراین اگر دانش را در دنیای واقعیت بیازماییم همان حقیقت نیست اما سودمند است.»
بهترین مدل‌های ذهنی، ایده‌هایی هستند با بیشترین سودمندی. آنها در فهمیدن زندگی هر روزه ما بسیار مفید هستند. درک این مفاهیم به شما کمک می‌کند تا انتخاب‌های عاقلانه‌تری داشته باشید و بهتر عمل کنید. به همین دلیل است که ایجاد پایگاه گسترده‌ای از مدل‌های ذهنی برای کسی که می‌خواهد تفکر واضح،منطقی و مؤثری داشته باشد بسیار مهم است.

راز خوب فکر کردن و تصمیم‌گیری

گسترش مدل‌های ذهنی همان چیزی است که کارشناسان هم مانند تازه‌کارها باید انجامش بدهند. همه ما مدل‌های ذهنی موردعلاقه خودمان را داریم که پیش‌فرض طبیعی ما است که چگونگی و چرایی چیزی که اتفاق می‌‌افتد را با آنها تفسیر کنیم.همانطور که سن‌تان بیشتر می‌شود و تجربه‌تان در یک موضوع خاص بالاتر می‌رود مدل‌های ذهنی که برای شما آشناتر است را بیشتر ترجیح می‌دهید.
مسئله دقیقاً اینجاست . وقتی یک جهان‌بینی خاصی بر نحوه تفکر شما مسلط می‌شود،شما سعی می‌کنید که هر مشکلی که با آن مواجه می‌شوید را در همان جهان‌بینی تفسیر  کنید. این تله ‌ای است که خیلی راحت تویش می‌افتید وقتی در یک موضوع داده شده به شما باهوش و مستعد باشید.
هرچقدر شما در یک مدل ذهنی استادتر شوید، احتمال اینکه آن مدل ذهنی تبدیل به سقوط شما شود بیشتر می‌شود چون شما شروع به کار بردن آن بدون هیچ تمایزی برای هر مسئله‌ای می‌کنید. چیزی که شبیه تجربه است معمولاً محدودیت است. همانگونه  که یک ضرب‌المثل متداول می‌گوید، «اگر تمام چیزی که شما دارید یک چکش باشد همه چیز میخ به نظر می‌آید.»
وقتی یک جهان‌بینی خاصی بر نحوه تفکر شما مسلط می‌شود،شما سعی می‌کنید که هر مشکلی که با آن مواجه می‌شوید را در همان جهان‌بینی تفسیر  کنید.
به این مثال از زیست‌شناسی به نام رابرت ساپولسکی توجه کنید. سوال او این است : «چرا مرغ به آنطرف جاده رفت؟»
  • جواب یک زیست‌شناس تکاملی، او احتمالاً می‌گوید:«مرغ به آنطرف رفته است چون آنطرف جاده یک خروس را دیده که احتمالاً جفت او خواهد شد.»
  • جواب یک کیزیولوژیست (حرکت‌شناس)، او احتمالاً می‌گوید: «مرغ به آنطرف جاده رفته است چون ماهیچه‌های پای او منقبض شده و استخوان پا را در هر قدم به جلو می‌راند.»
  • جواب یک عصب‌شناس، او احتمالاً می‌گوید: «مرغ به آنطرف جاده رفته است چون اعصاب در مغز روشن شده است و باعث تحریک حرکت شده است.»
از نظر فنی، هیچ کدام از این کارشناسان اشتباه نکردند اما هیچ‌کدام هم کل تصویر را ندیدند. مدل ذهنی شخصی دقیقاً همان دیدگاهی است که فرد با آن دنیا را می‌بیند. هر چالش و وضعیتی که با آن روبرو می‌شویم را نمی‌توان با یک حوزه یا صنعت به طور کامل توضیح داد.
همه دیدگاه‌ها حقیقی را دربردارند اما هیچ کدام از آنها حقیقت محض نیستند.
تکیه کردن روی مجموعه ای کوچک از ابزارتفکر دقیقاً مثل گیر افتادن در یک وضعیت دست و پاگیر است.دامنه شناختی حرکت شما محدود می‌شود. وقتی مجموعه مدلهای ذهنی شما محدود است ، پتانسیل شما برای یافتن راه‌حل نیز محدود است. برای آزاد کردن تمام پتانسیل ذهنی تان شما باید مجموعه ای از مدل‌های ذهنی جمع کنید. شما باید جعبه ابزاری برای تصمیم‌گیری‌های‌تان بسازید . پس راز خوب فکر کردن در یادگیری و به کار بردن مدل‌های ذهنیِ متنوع است.

گسترش مجموعه مدل‌های ذهنی تان

فرایند زیاد کردن مدل‌های ذهنی تاحدودی شبیه بهبود دیدگاه شما است. هر چشم می تواند هر چیزی را به تنهایی ببیند اما اگر شما یکی از آنها را با دست بپوشانید بخشی از صحنه را از دست می‌دهید. وقتی شما تنها با یک چشم دارید تصویری را می‌بینید امکان ندارد بتوانید کل تصویر را ببینید.
به طور ساده می‌توان گفت که مدل‌های ذهنی یک تصویر درونی از اینکه جهان چگونه کار می‌کند را ایجاد می‌کند. ما باید دائماً در حال ارتقاء و بهبود  کیفیت این تصویر باشیم. این به معنی خواندن کتاب های خوب و گسترده ، یاد گرفتن اصولی که به نظر می‌رسد با رشته تخصصی شما نامربوط است و یادگرفتن از آدم‌هایی که سبک زندگی بسیار متفاوتی با ما دارند، است.
چشم ذهن ما نیاز به مدل‌های ذهنی متنوعی دارد تا با آنها تصویری که از چگونگی کار کردن جهان در خود دارد را کامل کند. هر چه از منابع بیشتری استفاده کنیم فکر ما واضح‌تر و روشن‌تر می‌شود. همانطور که فیلسوف آلن دوباتن می‌نویسد:«بزرگترین دشمن برای تصمیمات خوب ، کم بودن دیدگاهای کافی نسبت به مسئله است.»

به دنبال دانش روان باشید

در مدرسه دانش را تقسیم کردیم- زیست‌شناسی، اقتصاد، تاریخ، فیزیک، فلسفه. در دنیای واقعی اطلاعات به ندرت فقط در یک مقوله  تعریف می‌شود. چارلی مانگر می‌گوید: «تمام خرد جهان در یک گروه آکادمیک کوچک یافت نمی‌شود.»
متفکران در سطح جهانی معمولاً متفکرانی هستند که ذهنشان را از تقسیم بندی دانش‌ها رها کرده‌اند.آنها از اینکه زندگی را با یک لنز خاص ببینند پرهیز می‌کنند. به جای آن «دانش روان» را ایجاد می‌کنند دانشی که به آسانی از یک موضوع به موضوع دیگر در جریان است.
این همان دلیل اهمیت این موضوع است که ما نه فقط مدل‌های ذهنی جدید را یاد بگیریم بلکه باید چگونگی ارتباط دادن آن ها را هم مدنظر قرار دهیم. خلاقیت و نوآوری معمولاً در نقطه مشترک ایده‌ها اتفاق می‌افتد. با مشخص کردن پیوندها بین مدلهای ذهنی مختلف ، می توانید راه حل هایی را که اکثر مردم از آن غافل هستند را شناسایی کنید.

ابزارهای بهتر فکر کردن

خبرهای خوبی اینجا است:
برای اینکه شما یک متفکر در سطح جهانی بشوید نیاز به این نیست که در همه موضوعات و با عمق زیاد بشوید. از میان نمام مدل‌های ذهنی که بشر در طول تاریخ ایجاد کرده است، فقط چند ده مورد است که شما باید یاد بگیرید تا بتوان گفت درک درستی از چگونگی عملکرد جهان پیدا کرده‌اید.
اکثر مهم ترین مدل‌های ذهنی همان ایده‌های بزرگ از قوانین مثل زیست‌شناسی، شیمی، فیزیک، اقتصاد، ریاضی،روانشناسی است. هر رشته تعداد کمی مدل ذهنی دارد که ستون فقرات هر موضوع را شکل می‌دهد.به طور مثال برخی مدل‌های ذهنی اساسی از علم اقتصاد شامل ایده‌هایی مثل انگیزه‌ها، کمیابی، و صرفه‌جویی به مقیاس است.
اگر شما در اصول هر قاعده استاد شوید، به میزان قابل ملاحظه‌ای تصویرتان از زندگی دقیق‌تر و مفیدتر خواهد شد. دوباره نقل قولی از چارلی مانگر: «  تقریباً ۹۰ درصد از بسته‌ای که ما را تبدیل به یک خردمند جهانی می‌کند تنها ۸۰ تا ۹۰ مدل ذهنی مهم است. و از میان آنها فقط تعداد انگشت شماری از آنها واقعاً بزرگ هستند.»
آشکار کردن  این مدل‌های ذهنی که نقش مهمی در زندگی ما دارند برای من یک رسالت شخصی شده است.بعد از بررسیهای بسیار در بین هزار مدل ذهنی مختلف، آنها را به چند ده تا مورد که بیشترین اهمیت را دارند کاهش دادم.بعضی از آنها را قبلاً نوشته‌ام مثل بی‌نظمی و وارونگی و بیشتر آنها را در آینده  توضیح خواهم داد. اگر علاقه‌مند هستید می‌توانید لیست من از مدل‌های ذهنی که دارم با آهستگی  کاملش می‌کنم را یک نگاهی بیندازید.
امیدوارم که لیستی از مهم‌ترین مدل‌های ذهنی از دامنه وسیع قواعد درست کنم و آنها را به گونه‌ای توضیح دهم که نه تنها آسان‌فهم باشد بلکه برای زندگی روزمره هر انسان معمولی معنی‌دار و عملی باشد. با هر شانس، ما همگی می‌توانیم یاد بگیریم که چگونه فقط کمی بهتر فکر کنیم.

مقاله: هنر و علم مذاکره ۱

16 آگوست, 2020

مقاله: هنر و علم مذاکره ۲

16 آگوست, 2020

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *